شعر، دوغي است كه از آن كره فلسفه به دست مي‌آيد. فيلسوفان مستعمرة شاعران‌اند. فيلسوفان براي شكار مضامين نوين سعي مي‌كنند خودشان را به روح شاعران نزديك كنند. روح شاعر درياي فلسفه و بندر الهام است، كمي پايين‌تر از آبشار عظيم وحي، سرچشمة نوراني الهام قرار دارد شاعران پروانه‌هاي سرچشمة الهام‌اند.

شعور نبوت بالاتر از دامنه‌هاي شاعرانة هستي است. پرّه‌هاي شعور نبوت به نيروي وحي مي‌گردد و آسياي تخيل شاعران با نسيم الهام تكان مي‌خورد. پيامبران واسطه خداوند در بازار خلائق‌اند و شاعران وظيفه دارند شعور پيامبرانه را در مردم، زنده نگاه دارند. شاعران‌، پس از پيامبران قدم بر مي‌دارند و پيش از فيلسوفان بر مي‌خيزند. شاعران مثل عارفان سخن مي‌گويند و عين عالمان رفتار مي‌كنند.

اشراق، دريچه شاعرانه بين انسان و خداست. اشراق، پرنده‌ايست كه در آشيانة جهان شاعران تخمگذاري مي‌كند و در قفسة سينة عارفان آواز مي‌خواند، اشراق، صداي پر الهام‌، در آب‌هاي مجاور است. اشراق، كبوتريست كه از تصور آسمان در ذهن به وجود مي‌آيد و تصويريست كه از محتواي نامه در جان ما پر مي‌زند

الهام، كبوتري از آسمان ملكوت و شاهيني از قلّه‌هاي جبروت است. الهام، پيامبريست كه از كوه تفكر فرود مي‌آيد و حالتي روحاني است كه از مشاهدة روان آسماني جهان، به انسان دست مي‌دهد.